Daily Teachings of the Masters ~ Monday, August 5, 2019 Via: Nicole Singer  When you realize that you are ready  you will get started  you will trust  and you will begin.  Now some of you are waiting for all the right situations  the right circumstances  maybe even the right outfit or two.   #5DDailyUpdates #AscendedMasters #BodyandSoulHealing #consciousness #meditation #Ascension #Lumeria #Trump #Spirituality #Gaia #Crystal #AscendedMasters #Starship   #Prophecy #RainbowWarriors #5D #LoveDaily Teachings of the Masters ~ Monday, August 5, 2019 Via: Nicole Singer  When you realize that you are ready  you will get started  you will trust  and you will begin.  Now some of you are waiting for all the right situations  the right circumstances  maybe even the right outfit or two.   #5DDailyUpdates #AscendedMasters #BodyandSoulHealing #consciousness #meditation #Ascension #Lumeria #Trump #Spirituality #Gaia #Crystal #AscendedMasters #Starship   #Prophecy #RainbowWarriors #5D #LoveDaily Teachings of the Masters ~ Monday, August 5, 2019 Via: Nicole Singer  When you realize that you are ready  you will get started  you will trust  and you will begin.  Now some of you are waiting for all the right situations  the right circumstances  maybe even the right outfit or two.   #5DDailyUpdates #AscendedMasters #BodyandSoulHealing #consciousness #meditation #Ascension #Lumeria #Trump #Spirituality #Gaia #Crystal #AscendedMasters #Starship   #Prophecy #RainbowWarriors #5D #LoveDaily Teachings of the Masters ~ Monday, August 5, 2019 Via: Nicole Singer  When you realize that you are ready  you will get started  you will trust  and you will begin.  Now some of you are waiting for all the right situations  the right circumstances  maybe even the right outfit or two.   #5DDailyUpdates #AscendedMasters #BodyandSoulHealing #consciousness #meditation #Ascension #Lumeria #Trump #Spirituality #Gaia #Crystal #AscendedMasters #Starship   #Prophecy #RainbowWarriors #5D #LoveDaily Teachings of the Masters ~ Monday, August 5, 2019 Via: Nicole Singer  When you realize that you are ready  you will get started  you will trust  and you will begin.  Now some of you are waiting for all the right situations  the right circumstances  maybe even the right outfit or two.   #5DDailyUpdates #AscendedMasters #BodyandSoulHealing #consciousness #meditation #Ascension #Lumeria #Trump #Spirituality #Gaia #Crystal #AscendedMasters #Starship   #Prophecy #RainbowWarriors #5D #Love

lites rgbزندگینامه ابوالقاسم عارف قزوینی lites rgb

angulargeometry: “ Let Them Fall. | #GIF | #DAILY | #C4D | ”angulargeometry: “ Let Them Fall. | #GIF | #DAILY | #C4D | ”angulargeometry: “ Let Them Fall. | #GIF | #DAILY | #C4D | ”angulargeometry: “ Let Them Fall. | #GIF | #DAILY | #C4D | ”angulargeometry: “ Let Them Fall. | #GIF | #DAILY | #C4D | ”angulargeometry: “ Let Them Fall. | #GIF | #DAILY | #C4D | ”angulargeometry: “ Let Them Fall. | #GIF | #DAILY | #C4D | ”angulargeometry: “ Let Them Fall. | #GIF | #DAILY | #C4D | ”angulargeometry: “ Let Them Fall. | #GIF | #DAILY | #C4D | ”angulargeometry: “ Let Them Fall. | #GIF | #DAILY | #C4D | ”angulargeometry: “ Let Them Fall. | #GIF | #DAILY | #C4D | ”

برجسته ترین چهره شعر و ادبیات قرن سیزدهم هجری شمسی

Foto animada​​

Aref 3.jpg

A window in Curadise. @discoverCuracao

ghazvini aref - دانلود کتاب دیوان اشعار عارف قزوینی در قالب PDF

Angular Geometry — Love Is A Cycle.

عمرم گهی به هجر و گهی در سفر گذشت

تاریخ زندگی همه در دردسر گذشت

گویند این‌که عمر سفر کوته است و من

دیدم که عمر من ز سفر زودتر گذشت

با کوه کوه بار فراق غمت به کوه

رفتم، رسید سیل سرشک از کمر گذشت

بازیچه نیست عشق و محبّت مگر نبود

در راه عشق یار، پدر از پسر گذشت

سود و زیان و نفع و ضرر، دخل و خرج عشق

کردم پس از هزار ضرر، سر به سر گذشت

ما را چه خوب دست به سر کرد تا که چشم

آمد ببیندش که چو برق از نظر گذشت

کو تا اگر پدید شود گویمش: چه‌ها

بر من زِ دست ظلم تو بیدادگر گذشت!

کاری مکن که خلق زِ جورت به جان رسند

ای جورپیشه، ورنه ز من یک نفر گذشت

مشکل بود که از خطر عشق بگذری

عارف تو را که عمر ز چندین خطر گذشت

زندگی عارف قزوینی بسیار هیجان انگیز، عبرت آموز و بسیار دردناک است. دیوان اشعار عارف سرشار از طنز و هزل است و از

 

مشکلات زمانه انتقادهای تندی می کند. یکی از مشهورترین اشعار عارف قزوینی، شعر ناله مرغ اسیر (ناله مرغ اسیر / این همه بهر

 

وطن است) است.دیوان عارف قزوینی در دوران خودش و پس از مرگش طرفدار زیادی داشت.

Animated Photo

 ابوالقاسم عارف در  سال1259 در شهر قزوین متولد شد. دوره کودکی وی به خاطر دعواهای دائمی پدر و مادرش در پرشانی گذشت. وی خواندن

و نوشتن فارسی و مقدمات عربی را در مکتب و خط نزد سه نفر از خطاطان قزوین فرا گرفت و در 16 سالگی به تهران آمد و ماندگار شد. موفقیت های

عارف مدهون تصنیف های اوست که بسیار ساده است

 

عارف قزوینی شاعر، ترانه‌سرا، موسیقیدان ایرانی است که شعر و موسیقی معاصر ایران بسیار مدیون اوست. بسیاری از تصانیف مشهور و محبوب قرن

اخیر سروده و ساخته اوست. در مطلب پیش رو به مروری بر زندگی و آثار او خواهیم پرداخت.

 

 ابوالقاسم عارف قزوینی در سال ۱۲۵۹ در قزوین به دنیا آمد. پدرش «ملاهادی وکیل» نام داشت. او در قزوین بر اساس سنت آن دوران صرف و نحو عربی

و فارسی را فراگرفت. خط شکسته و نستعلیق را بسیار خوب می‌نوشت. پس از مدتی به آموختن موسیقی در محضر میرزا صادق خرازی پرداخت. مدتی

به اصرار پدرش در منبر میرزا حسن واعظ، یکی از وعاظ مشهور آن زمان قزوین، به خواندن نوحه پرداخت و عمامه به سر می‌بست اما این کار با روحیات

عرف قزوینی جوان سازگار نبود و او پس از فوت پدر عمامه را برداشت و روضه‌خوانی را کنار گذاشت. ملأ هادی (پدر عارف) هم‌زمان با قتل ناصرالدین‌شاه

درگذشت. او دو وصیت داشت: او را در کربلا دفن کنند و یک‌سوم اموالش را صرف روضه‌خوانی کنند. عارف به هیچ‌کدام عمل نکرد.

..................................................................................................................

ماجرای عاشقانه عارف قزوینی در جوانی

عارف در ۱۷ سالگی عاشق دختری به نام «خانم‌بالا» شد و مخفیانه با او ازدواج کرد. (او تصنیف مشهور «دیدم صنمی» در وصف خانم‌بالا سروده است).

پس از مدتی اینکه خانواده دختر از ماجرا باخبر شدند و پس از فشارهای زیاد عارف قزوینی به رشت سفر کرد و پس از بازگشت با وجود عشق بسیار به

دختر او را طلاق داد و تا آخر عمر دیگر هرگز ازدواج نکرد.

 

دوران جوانی و میان‌سالی عارف قزوینی

 

dotroom

​​

a t m o sphere. ॐ​ ​a t m o sphere. ॐ​ ​a t m o sphere. ॐ​ ​a t m o sphere. ॐ​ ​a t m o sphere. ॐ​ ​a t m o sphere. ॐ

عارف در سال ۱۲۷۷ به تهران مهاجرت کرد و چون طبع لطیف و صدای گرمی داشت با

شاهزادگان قاجار آشنا شد و به دربار مظفرالدین شاه راه یافت. شاه قاجار

می‌خواست او را در ردیف فراش‌خلوت‌های دربارش بیاورد؛ اما عارف نپذیرفت و به

​​

قزوین بازگشت.

3.- We live in the best #Planet but sometime we forget it   #FullMoon Night Special

در سال ۱۲۸۲ زمزمه‌های انقلاب مشروطیت آغاز شده بود. عارف 23 ساله نیز با اشعار

آتشینی سرود و به خود به موفقیت انقلاب مشروطه کمک کرد. پس از بروز استبداد

صغیر او در مطبوعات نوشته‌های انتقادی بر ضد استبداد منتشر می‌کرد.

 

چند ماه بعد، پس از پیشروی ارتش روسیه به‌سوی تهران در جریان جنگ جهانی اول،

عارف به نمایندگان مجلس پیوست که به کرمانشاه رفتند و در آنجا دولتی به ریاست

نظام‌السلطنه مافی تشکیل دادند. همان‌جا بود که در سال ۱۲۹۶ یکی از دوستانش به

 

نام «عبدالرحیم خان» خودکشی کرد و این ماجرا بر عارف جوان تأثیری فراوان گذاشت و مشعرش را مختل کرد. برای مداوا به بغداد رفت، سپس به استانبول. پس از مدتی با بهبود حالش در سال ۱۲۹۷ به تهران بازگشت و کنسرتی باشکوه ترتیب داد. عارف که به‌تدریج عقاید وطن‌پرستانه در او تقویت‌شده بود به سرودن اشعار و تصانیفی در ستایش وطن پرداخت.

پس از فتح تهران به دست ملی‌گرایان و افتتاح مجلس دوم، به یاد شهدای راه آزادی تصنیفی ساخت که در آن روزها سر زبان‌ مردم افتاد:

از خون جوانان وطن لاله دمیده/ از مماتم سرو قدان، سرو خمیده

در سایه گل، بلبل از این غصه خزیده / گل نیز چو من در غمشان جامعه دریده

چه کج‌رفتاری‌ای چرخ گردون، چه بدکرداری‌ ای چرخ گردون، سر کین داری ای چرخ، نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ

خوابند وکیلان و خراب‌اند وزیران / بردند به سرقت همه سیم و زر ایران

ما را نگذارند به یک خانه ویران / یارب بستان داد فقیران ز امیران

چه کج‌رفتاری‌ای چرخ گردون، چه بدکرداری‌ای چرخ گردون، سر کین داری ای چرخ، نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ

از اشک همه روی زمین زبر و زیر کن/ مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن

غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن / اندر جلو تیر عدو، سینه سپر کن

چه کج‌رفتاری‌ای چرخ گردون، چه بدکرداری‌ای چرخ گردون، سر کین داری ای چرخ، نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ

L(*OεV*)E

در هنگام مرگِ محمدتقی پسیان در سال ۱۳۰۰ عارف در خاک‌سپاری او شرکت نمود. هنگامی‌که خواستند سر پسیان را روی توپ بگذارند عارف فریاد برآورد:

این سر که نشان سرپرستی است / امروز رها ز قید هستی است

با دیده عبرتش ببینید / کاین عاقبت وطن‌پرستی است

عارف در سال ۱۳۰۵ به دعوت دوستی به بروجرد رفت تا شرح احوال دوره آزادی‌خواهی را بنویسد؛ اما از بروجرد شایع کردند او سگش را که مسموم شده بود در امامزاده‌ای دفن کرده است. با بالا گرفتن فشارها او از بروجرد خارج شد و به اراک پناه برد اما در اراک هم او را راحت نگذاشتند.

سپس بیماری‌اش شدت گرفت و به خاطر مشکل حنجره‌اش از خواندن بازماند و به خاطر تنگدستی امکان معالجه نیافت:

«آیا به که می‌شود گفت که سینه من گرفت و من استطاعت معالجه آن را نداشتم تا اینکه به‌کلی از بین رفت.»

سرانجام عارف در سال ۱۳۰۷ برای درمان، نزد دکتر بدیع به همدان رفت و برای همیشه ساکن همدان شد. او در چند سال آخر زندگی‌اش در بیماری، افسردگی و رنج بود و از همه به‌جز تعدادی از دوستان نزدیکش فاصله گرفت.

او که از هر سو مورد طعنه و دشمنی مردم بود این‌چنین گلایه می‌کند:

«آخر این چه بدبختی بود که دامن‌گیر من شده است. فرمانفرما با من بد، سلیمان میرزا بد، قوام‌السلطنه بد، تقی‌زاده هم بد، نصرت‌الدوله بد، ملک‌الشعرا بد، مرتجع و آزادی‌خواه هر دو دشمن، من از هر طرف هدف تیر کینه خواهی شده.»

قمرالملوک وزیری در سال 1310 برای اجرای کنسرتی به همدان رفت، شهری که عارف سال‌های پایان عمرش را می‌گذراند. او پیش از اجرا به دیدار عارف رفت و او را به اجرای خود دعوت کرد. روز اجرا نیز گلدانی را به عارف تقدیم کرد که به او هدیه داده بودند، «گلدان نقره‌ای به‌اندازۀ قامت خود قمر» (از کتاب چرخ بی آیین، صفحۀ 140). گویا مارش جمهوری، ساختۀ عارف، با صدای قمر ضبط شده بود. در زمان همین کنسرت قمر فهمید یکی از هوادارانش را به دلیل همراه داشتن این صفحه زندانی کرده‌اند. او اجرای کنسرت را به آزادی این مرد موکول کرد و شهربانی که یارای مقابله با کنسرت قمر و حضور عارف را در خود نمی‌دید، تن به خواستۀ او داد.

⇔⇔⇔⇔

J’avais déjà évoqué les animations hypnotiques en gif de David « Davidope » Szakaly ici il y a quelques années mais je ne résiste pas à en reparler de nouveau vu l’évolution de ses oeuvres qui deviennent de plus en plus complexes, étranges et originales, sans parler de sa conversion à la couleur.

Un lugar y una luna de encanto 😍

مقبره عارف در میدان ابن سینا همدان

عمرم گهی به هجر و گهی در سفر گذشت

تاریخ زندگی همه در دردسر گذشت

 

روحیات عارف قزوینی

البته بدبینی، سوءظن، واکنش‌های تند و پرخاشگرانه (که با روح حساس و هنرمندش عجین بود) نیز در انزوا و دوری او از مردم تأثیر زیادی داشت. درباره او می‌گفتند دوستی‌ها و دشمنی‌هایش گذرا و متزلزل است و موجبات انزوا و مردم‌گریزی او از یک‌سو و آزردگی و کدورت دوستانش از سوی دیگر را فراهم می‌آورد. عارف به صداقت کلام و صراحت لهجه مشهور بود و این موضوع در ساخته‌های او نیز به‌خوبی مشهود است و این صراحت گاه باعث دلخوری دوستان و نزدیکانش می‌شد.

عارف قزوینی 2

Pin by divine soul on moon (With images) | Beautiful moon ...

 

Earth Born by Shakuro

 

 

فعالیت هنری عارف قزوینی

اولین تصنیف عارف قزوینی در ۱۸ سالگی ساخته شد. موضوع تصانیف او یا عاشقانه بود یا درباره ایران و وطن. بیشتر آثارش الهام گرفته از حال‌وروز زمانه بود به همین دلیل به‌سرعت میان مردم کوچه و بازار محبوب می‌شدند.

او از جمله اولین اهالی موسیقی در ایران به شمار می‌آید که کنسرت و اجرای زنده برگزار کرد. او از مجلسی و درباری بودن فراری بود و اعتقاد داشت هنرش باید برای مردم و در خدمت مردم باشد. کنسرت‌های او به‌شدت مورد استقبال مردم قرار می‌گرفت.

 عارف معتقد بود که در تصنیف نباید تحریر وجود داشته باشد تا خواننده‌ای هم که توانایی اجرای تحریر ندارد از عهده خواندن آن برآید. این‌گونه بود که پای کسانی به موسیقی ایرانی باز شد که تصنیف‌خوانان درجه‌یکی از کار درآمدند اما چندان توانایی آواز نداشتند.

از عبدالله دوامی نقل شده است که هنگام خواندن یکی از تصنیف‌های ساخته عارف تحریر داده است و عارف به او عتاب کرده که چرا تحریر می‌دهد.

مرگ عارف قزوینی

عارف روزهای آخر عمرش را در خانه‌ای اجاره‌ای در دره مرادبیگ همدان با یک خدمتکار به‌صورت تبعیدی خودخواسته در فقر و انزوا زندگی کرد، درحالی‌که دارایی او سه سگ و دو دست لباس کهنه بود. اگرچه دوستان دور و نزدیکش هوای او را داشتند اما این موضوع به بدتر شدن حالش منجر می‌شد و او را شرمنده می‌ساخت.

عارف درباره روزهای آخر زندگی و تنهایی‌اش می‌گوید:

«حالا که هنگام زوال آفتاب عمر است و پایان روزگار به‌غفلت گذرانده زندگانی است؛ که تازه دانسته‌ام تنها دوستان من این دوتا سگ هستند که معنی وفا و محبت و دوستی را در آن‌ها دریافته‌ام.

سرانجام عارف در روز دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۱۲ پس از ۱۰ روز بیماری سخت درحالی‌که ۵۴ سال داشت درگذشت. او دم مرگ با کمک پرستار پیرش خود را به کنار پنجره کشاند تا آفتاب و آسمان میهنش را عاشقانه ببیند و او پس از دیدن آفتاب این شعر را زمزمه کرد:

ستایش مر آن ایزد تابناک / که پاک آمدم پاک رفتم به خاک

سپس به بستر بازگشت و جان سپرد. پیکر او را در آرامگاه بوعلی سینا به خاک

 

سپردند.

معروف ترین و بهترین شعر عارف قزوینی

هنگام می و فصل گل و گشت و چمن شد
در بار بهاری تهی از زاغ و زغن شد
از ابر کرم خطهٔ ری رشک ختن شد
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد

چه کج‌رفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ

 

Brush For Editing

 

از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده

چه کج‌رفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ

 

از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن
مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن
غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن
اندر جلو تیر عدو، سینه سپر کن

چه کج‌رفتاری ای چرخ / چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ / نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ

 

540x960 Wallpaper spiral, spin, colorful, rainbow

 

عارف ز ازل تکیه بر ایام نداده است
جز جام، به کس‌دست، چو خیام نداده است
دل جز به سر زلف دلارام نداده است
صد زندگی ننگ به یک نام نداده است

 

دیدم صنمی سروقد و روی چو ماهی

الهی تو گواهی خدایا تو پناهی

افکنده به رخسار چو مه زلف سیاهی

الهی تو گواهی خدایا تو پناهی

گر گویم سروش نبود سرو خرامان

این قسم شتابان چون کبک خرامان

ور گویم گل پیش تو گل همچو گیاهی

الهی تو گواهی خدایا تو پناهی

این نیست مگر آینه لطف الهی

الهی تو گواهی خدایا تو پناهی

صدبار گداییش به از منصب شاهی

الهی تو گواهی خدایا تو پناهی

​​

+ نوشته شده توسط محمود عباسلو درجمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۹ و ساعت 23:21 |


Powered By
BLOGFA.COM


Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
خطاطي نستعليق آنلاين





کتابخانه گنجور